سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کس ندانست این مـســــــافر چه گفت و با که گفت

امروز روز آخر تابستونه.دیشب ساعت ها کشیده شدن عقب و از یازده تا دوازده شب دوبار تکرار شد.دو فصل شبیه به هم دارن میرن و پاییز با اون رنگ و وارنگیش داره میاد.ساعت دوازده امشب پاییز سلام میده و تابستون خداحافظی میکنه برا 9 ماه دیگه.بازم پاییز داره میاد و آخر اون با شب یلدا.بعدش زمستون میاد و سفیدی همه جا.سرمای شبهای زمستون.عاشق زمستونم ولی بهتره از پاییز الان بنویسم.

همه جا رنگ و وارنگ میشن.خونه مامان بزرگ برگ همه درختا میریزه و پاییز توش حس میشه.توی بلوار خیابان چهارباغ راه بری و پایز رو به عینه ببینی.اون صندلیهای گردش که با چوبه و درختای چنار اطراف بلوار که همه برگاشون ریخته پایین و زیر پات خش خش میکنن.یه نمه بارون روشون زده و قشنگیش صد برابر میشه.صبح به صبح از چمن های وسط خیابونمون با اون سرما برم.باغبونی که از سرما داره یخ میزنه ولی داره درختا و چمن هارو آب میده.منم سعی میکنم چادر و کفشام گلی نشن.شلپ شلپ تو آب و چمن راه میرم. روز به روز سردتر میشه و من عاشق سرما.همه گرم میپوشن ولی من فرقی با تابستونم نداره.عشق میکنم وقتی سردمه.ها میکنم و بخار از دهنم میاد بیرون.شبا پیاده بری بیرون راه بری و دستات از جیبت بیرون نیان.هیچکی تو خیابونا نیست.فقط فکرو فکرو فکر...

اعصاب خوردی:به قول آقای چیز 4تا چیز بشه چهارهزارتا چیز ما که برامون مشکلی نیست.ایران پایداره.فقط یه منه بدبخت یه قرص سادم رو باید هزارتا داروخونه بتابم تا پیدا کنم.اونم با هزارتا منت.

برای شماها:کمی به ندای درونیتان گوش دهید،اینقدر تو سرش نزنید و مغرور نباشید ولی اجازه ندهید کسی غرورتون رو خورد کنه.

حالا که چی:میگن سلگرد حمله عراق خان به ایران خانومه.فقط میتونم بگم بیچاره اونایی که تو این راه....

احساسات:چه حالی میده این آلبوم ابی رو گوش بدی و بنویسی.(از لحظه تولد سفر تقدیر من بود...)آلبوم کوه یخ

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/6/31ساعت 1:40 عصر توسط نازی سکوت نظرات ( ) |


Design By : Pichak