سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کس ندانست این مـســــــافر چه گفت و با که گفت

سلام سلام.بعدازظهر پاییزیتون بخیر باشه ایشالا.امیدوارم حال همه خوب باشه.

منم در همون حالات هستم.با این یادگاری رو تنم و درداش که خودمونیم بدجور بعضی وقتا از درد میافتم،میسازم.به لطف خدا نت هم کنار گذاشته شد

کلا اطرافیان به صورت علامت سوال شدن که من چه جوری ترک اعتیاد کردم و این شکلی شدن:  آخه هرچی دارم میکشم صدقه سر همین نت هست

 

نطرتون درباره اینکه یه لحظه از مرگ نجات پیدا میکنین چیه؟!امروز کافی بود چند ثانیه دیرتر نفسم بالا میومد و مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن...

چندبار تاحالا از ته دلتون جیغ کشیدین و خدارو صدا زدین؟!  خیلی باید شرایطتون نابود بشه یه لحظه که این کار رو انجام بدین.خوب شد اون لحظه کسی خونه نبود  سوالم کلی بود.ومنظورم این نبود که جدیدا این کار رو کردم یا قبلا.کلا اون لحظه رو گفتم

پیش اومده براتون یه چیزی که همه فکر میکنن براتون تمام شده و فراموش کردین فقط خودتون و خدا بدونین این اتفاق نیافتاده  بیشتر از نمیشه گفت...

تا حالا شده به یکی بخواین بفهمونین عشق و دوست داشتن رو نباید گدایی کرد؟!هرچی بهش بگین عزیزم تو سعی خودت رو لحظه رفتن و در طول رابطه کردی حالا دیگه آزادش بذار ولی طرف نفهمه؟تا حالا شده بگین قربونت برم اگه واقعا دوسش داری باید خوشحالیش آرزوت باشه نه فقط رسیدن بهش،مگه حرف گوش میده.هرچی بهش میگیم اینجوری خودت فقط ضایع میشی،اون ککشم نمیگزه،اگه میخواست که نمیرفت،گوش نمیده که.میگه وقتی میره به بقیه.اصلا نمیفهمه دوسش داره یا متنفره ازش.واقعا آدم یکی رو دوست داشته باشه ممکنه ازش متنفر بشه؟اصلا ممکنه بره پاپیچه طرف بشه که برگرد؟به نظر من کسی که کسی رو واقعا دوست داره نه ازش متنفر میشه نه پاپیچ طرف.طرفش رو آزاد میذاره و همه چی رو میسپاره به خدا،همیشه شادیش رو از خدا میخواد و با همه سختیا که میکشه سکوت میکنه و دم نمیزنه.این نظر و تجربه منه درباره وقتی که واقعا یکی رو دوست داری.به نظر من اون کسی که واقعا یکی رو دوست داره یه غروری داره که تا یه حدیش رو برا طرف میشکنه،دیگه بعد رفتن طرف این شکستن غرور نمیشه گدایی دوست داشتن میشه.اگه طرف بخواد خودش میاد دلیل نداره اون بره دنبالش،مگه اون رفته که حالا هم خودش برگرده.بعدشم من نمیدونم چرا اینا برا دوست داشتن دلیل میخوان،همش فقط یه اتفاق هست و یه امتحان از طرف خدا.همه چی اون اتفاق دست خودش میشه دیگه،از ما کاری بر نمیاد.امیدوارم حرفام رو بفهمه و از احساس تصمیم نگیره و کاری که درسته بکنه.تنها یه جمله که یه بار یکی بهم گفته بود رو بهش گفتم:گفتم برا دوست داشتنت بجنگ ولی گداییش نکن.کاش جایی که باید غرور بشکنیم میشکوندیم و جایی که باید مغرور باشیم مغرور.نه برعکس...

الان هم منتظر یکی از عزیزترین دوستای نتم هستم تا خبر بهم بده که...امیدوارم خبر خوبی بهم بده

همیشه لباتون بخنده و شادی تو زندگیتون دامنش رو پهن کهنه،امیدوارم غم چترش رو از دلاتون جمع کنه و موفقیت تو زندگیتون  سایه بانش رو بندازه بالا سر زندگیتون

من خیلی وقته کم میخندم...


نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت 3:2 عصر توسط نازی سکوت نظرات ( ) |


Design By : Pichak